درست مثل یه کابوسی، که تو شبای تاریکم
منو از خواب شیرینم، همش دورترم کرده
با هر خنده ات
یک مَرد
از من
دور تر می شوی...
واسه خریدن گلا شیشه ای پایین نمی ره
انگار ازین راه کم َم صدا تو ماشین نمی ره
یه مدّتِ نگاه تو
یه جور دیگه ای شده
تو باعث تنهایی و دلتنگی و عذابمی
زندانی دنیا شدم، دلیل اعتصابمی
کنکاش نکن
شک نکن
رحم نکن
ارامم کن
روزی
جنازه ای در من
کشف می شود
عشق یعنی که قاتل فردی
توی پیراهن خودت باشی
خیال کردم که خوشبختیم
ولی سوتفاهم بود!
انگار به عشقت ،غل و زنجیرم
بس کن! بیا! بی عشق می میرم