تنم سایه ام
برای تو
وقلب پاره پاره ام
ک باز
و باز و دوباره می گیرد
از هوای خودش
و طالعش نگاه احمقانه ام
و شعرهای کودکانه ام
غم نشسته بر دلم و
صد هزار مشکلم
و خنده های جعلی ام ک
گم میشود در رخم برای تو، فدای تو
مدام تا می خورم
هزار حرف کهنه ام ک روزها پیاده و
شب پر از ستاره ام
شبیه قصه های پا پتی
یک آس و پاس
که می شودگاهی عوضی و عصبی
همیشه در حرکت َم و هیچوقت
نمیرسم یک منتقد خالی از نبوغ خوشبخت
تنها از دور
و خیلی دور
خالی از صعود
پر از دروغ و پف شده ازغرور و سایه ای ک
همیشه با من است
و حس نمی شود دیگر
تناقضم
تمام من برای تو
خوب و بدم
برای توو ناگهان
صدای جیغ های
بی امان تو
نمی خواهمت برو
___________________
سکوت نکن
آنقدر دور و سنگین
حرف بزن
واژه سازی نکن
گم نکن دلایلت را
خالی کن قداست را
فریاد بزن
جای همه ی سکوت های
خانه نشینم
ضجه بکش
بگیر از شب انتقامم را
کنکاش نکن
رحم نکن
شک نکن
دیوانه ام
دیوانه تر از همیشه
آرامم نکن
صدایم باش
جای همه مترسکها که نبودن
کنارم باش
خفه ام بلندگوی آه هایم باش
رد می شوند واژها
در فضایم
دراز و بدقواره
شبیه ترس هایم
اما
تو نترس و
همدست اشکهایم باش
صدایم باش
همراهم باش
هم رزم َم باش
مرابکش
در جاده ی وحشت
میان خودم
بین خطوطی که رعایت نمی شوند
میان چندین سال بغض پلاسیده
لا به لای
جنازهای خاک خورده ی غرورم
بنویس در کتابهای تاریخ َت
شکستن َم را
ساعت های
پر تکرار و
مریض َم را
پس بگیر
شب و روزهای
پر تشویشم را
سراینده: شهرزاد محمدی
هرگونه استفاده از این اشعار بدون اجازه صاحب اثر پیگرد قانونی دارد.