کنار اتوبان حوالی شهر
تن لعنتیم داره جون می کنه
تو خون خودم غرق آرامشم
فقط دست سایَم تو دست منه
تو ته مونده های نفس های من
یه بغض قدیمی و کهنه شکست
تو مرداد تنهاییای یه مرد
هوای زمستون، تو چشمام نشست
من و خاطره هاتو و این زندگی
مثه فیلم کوتاه بی مشتری
لوکیشن،اتوبان اطراف شهر
سکانس سوار کردن یه پری
نگاهت نکردم ولی عطر تو
نگاهم رو سمت تن تو کشوند
نگاهم نکردی ولی حال من
یه لبخند نابی رو لبهات نشوند
مسیرم شبیه مسیرت نبود
خودم رو سپردم به عطر تنت
همه جاده ها پا به پات بودم و
رسیدم به مرز تن و پیرهنت
جهانم رُ قدِّ تنت کردی و
با دستای تو حل شدم تو خودم
قسم می خورم توی این زندگی
فقط توی آغوش تو گم شدم
من از ترس زخم نگاهای هیز
به دور تو دیوار غیرت شدم
کنارم که باشی دلم پیشمه
گرفتار این عشق و عادت شدم
من از بس که درگیر و دار توام
حواسم به این سرنوشتم نبود
خیالم که حوای این آدمی
نفهمیدم اینجا بهشتم نبود
خیالم تو هم عاشق مردتی
ولی مرد تو من نبودم عزیز
چه آسون از آغوش من پر زدی
برای رسیدن به تختای هیز
بدون تو تنهای تنها شدم
بدون من از من که تنها تری
من لعنتی عاشق کی شدم؟
یه نشمه که رفته تو جلد پری
تو مغزم رژه میرن افکار شوم
می خوام شارگم رو بدم دست تیغ
به رسوا شدن تن نمیدم،ببین
به این خود زنی راضیم نارفیق
روی شارگم تیغُ می سُرم و
تنم غرق خون رو به آرامشه
یه سایه کنارم شبیه توئه
که چشماش پر از حسرت و خواهشه
سراینده: حمید رضا دماوندی
هرگونه استفاده از این ترانه بدون اجازه صاحب اثر پیگرد قانونی دارد.