کنکاش نکن
شک نکن
رحم نکن
ارامم کن
روزی
جنازه ای در من
کشف می شود
عشق یعنی که قاتل فردی
توی پیراهن خودت باشی
خیال کردم که خوشبختیم
ولی سوتفاهم بود!
انگار به عشقت ،غل و زنجیرم
بس کن! بیا! بی عشق می میرم
ما رو از چاله درمياوردن
با دوپا توي چاه مي رفتيم
وقتی که روی پیرهنش عطرِ
تند لباسای تو جا مونده
تکیه داده تن خستم
به تو ای عشق صمیمی
تو این بغضو هنوز باور نکردی
چرا تردید سدّ راهمونه؟!
دیوونه ی چشمای مشکیتم
دیوونگی هم عالمی داره