این شعر با کد ش_695_428 در انجمن سرای سخن به ثبت رسیده است.
گریه در دست خنده زندانی ست
خنده ام موجی از پریشانیست
وقت خواب است وفقط خاطره ها بیدارند
چون تگرگ از در و دیوار دلم میبارند
آخرین وعده ی دیدار من و باران بود
این هوای دو نفر،بی تو چه بی عنوان بود
مست شعرت کن مرا تاگونه ام راترکنی
تا که من راازطریق چشم ها باور کنی