نه بال دارم که بیام سمتت
نه ماهی ام که توی قلابت
مثل یه نیلوفر شدم حالا
تنها نشسته توی مردابت
توو جنگ با دلم بازنده بودمو
سرباز من از عشق رودست خورده بود
تموم سهم من از تو همین بود
یه زخم کهنه که تازه ست همیشه
باور نمی کنم خودت باشی
باور نمی کنم ازم سیری
جلوی راهت رو نمی گیرم
فقط بهم بگو چطور میری؟
بابد یه بارم که شده
دلم رو باتو صاف کنم
نتونستی حرفت رو ثابت کنی
دیگه عاشقی یه دروغه برام
چقد غم انگیزی تو روح پاییزی
من یه زمستونی که مبتلات بوده
تو صدای بارونی من عاشق و دیوونه
دل بی قرارت میشه باز منتظر میمونه
بهت میگم ازم رد شو
شاید یه راهی روت وا شه