این ترانه با کد ت_795_420 در انجمن سرای سخن به ثبت رسیده است.
{دنیای بعد از اون}
از لحظه ای که رفت دلتنگ بودمو
آوار غصه ها میریخت رو سرم
جز یادگاریاش چیزی برام نموند
با خنده های توو عکسای آخرم
عطرش کلافه کرد دنیای ساده مو
هر ثانیه م فقط با فکر اون گذشت
تو برزخ تنم هی دست و پا زدم
عطرش نشسته بود رو پیرهن من و
تو خونه اسمشو بازم صدا زدم...
بغضای سر به مهر میکشن آدمو
تو بغض هرشبم هی غرق میشدم
اشکم به داد این دوری نمیرسید
حق داشت با غرور ترکم کنه , بره
اون عاشقم نبود , رنجی نمیکشید
میگفت عاشقی مثل یه بازیه
دلتنگیای من هرشب ادامه داشت
تقدیر لعنتی بازی رو برده بود
توو جنگ با دلم بازنده بودمو
سرباز من از عشق رودست خورده بود
این واقعیته یا صحنه سازیه
غرق نبودنش روو تخت لعنتی
حرفاش توو سرم تکرار میشدن
این آخرین سکانس از این توهمه
قرصای رنگی و لیوان آب و من...
دنیای بعد از اون شاید قشنگتره...
ترانه سرا:شقایق رعیتی
هرگونه استفاده از این ترانه بدون اجازه صاحب اثر پیگرد قانونی دارد.
فایل صوتی این ترانه با صدای صاحب اثر قابل دریافت است: