امروز رد شد از کنار من
مردی که بوی عطرتو می داد
زخم گذشته م باز سر وا کرد
قلبم دوباره از نفس افتاد
با هر قدم از من گذشت و رفت
خیلی شبیه ِت بود رفتارش
مثل تو گرم و تلخ و سنگین بود
ترکیب بوی عطر و سیگارش
از صورتش نگامو دزدیدم
چشم و دلم از عشق ترسیدن
شاید خودت بودی، نمیدونم
زن ها همیشه غرق تردیدن
پیراهن تو آسمون َم بود
پیراهن اون مثل آواره
لعنت به این چارخونه آبی
لعنت به هرکی عطرتو داره
من سعی کردم بی تفاوت شم
دست از سر دنیات بردارم
اون مرد باعث شد بفهم َم که
مثل گذشته دوستت دارم
سراینده: شقایق رعیتی
هرگونه استفاده از این ترانه بدون اجازه صاحب اثر پیگرد قانونی دارد.