شنیدی و بازم رفتی
چه بی رحمیه زیبایی!
تزریق می کنم تو رگم بوسه هات رو
مثل دیازپام منو خواب میکنی
ندارم جز ازت یک جای خالی
جنوب این زمینم تو شمالی
نیستی کنارپنجره، تنها
می شینم و عکساتو می بینم
یه وقتایی دم رفتن
تو چشماش زل بزن تا خواست
چمدونش رو برداره
امروز رد شد از کنار من
مردی که بوی عطرتو می داد
عجیب اینه که عاشقت هستم و
مهم اینه که عاشقم نیستی
هربار می گفتی نمی مونی
پر بودی از حسِّ پریشونی
تازه فهیدم که شاعر بودم
اون روزایی که دلم غمگین بود
من بی تو پرسه میزنم تو این شب غمگین
آروم خیس َم می کنه بارون فروردین