توو جنگ با دلم بازنده بودمو
سرباز من از عشق رودست خورده بود
تموم سهم من از تو همین بود
یه زخم کهنه که تازه ست همیشه
نتونستی حرفت رو ثابت کنی
دیگه عاشقی یه دروغه برام
چقد غم انگیزی تو روح پاییزی
من یه زمستونی که مبتلات بوده
بهت میگم ازم رد شو
شاید یه راهی روت وا شه
ببخش اگه دوست دارم
ببخش اگه دوست داشتم
ازت دستامو پس می گیرم اما
به آغوشم بدهکارم تنت رو
می ترسم ازین حس و حال عجیب
که مرگم بیفته یه روز گردنت
شنیدی و بازم رفتی
چه بی رحمیه زیبایی!